کد مطلب:30656 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117
كسانی كه چند ماه پیش در سرزمین بصره همراه او بودند، پیش از آغاز جنگ و نبرد چنین جملاتی را از امام شنیده بودند و سرنوشت آن جوان را كه در سپاه جمل را به قرآن فرا خواند به یاد داشتند. از میان یاران امام (ع) جوانی آماده شد، شكوفه سال بود، از این دعوت به حركت در آمد و پاسخ داد: ای امیرمؤمنان، من آنرا می برم! كسی جز این جوان از میان جمعیت به درخواست امام (ع) پاسخ نداد، علی (ع) نگاهی به جمعیت و پسرك انداخت. جوان نازك بدن و باصرار و عزم آهنین گفت:- من آنرا می برم!- امام فرمود: پس بگیر! آنرا گرفت و عازم صفوف دشمن گردید. ولی هرگز بازنگشت. او را هم شبیه رفیق قبلی اش كه بوسیله سربازان تحت فرمان شتر سوار كشته شد، به فیض شهادت نائل آمد. دستی را كه قرآن در آن قرار داشت بریدند و نفسی كه برای دعوت به صلح آمد و رفت می كرد قطع كردند. چوب سبز درخت جوانی او را رشد نایافته بریدند و در خاك افكندند.[1].
در جنگ صفین نیز امام همانند جنگ جمل قبل از آغاز جنگ و نبرد توسط یك جوان سپاه معاویه را به قرآن دعوت كرد. امام علیه السلام در حالیكه یارانش آماده نبرد بودند فرمود: چه كسی این قرآن را پیش آن سپاه می برد، و آنان را به آنچه در آن هست فرا می خواند؟